بچم برگه امتحانیش پنهون کردبود امتحانشم خوب شده بود مادر همکلاسیش زنگ زد که معلم برگه هارو دادمنم به پسرم گفتم معلم که میگه برگه داده بعد پسرم رفت برگش اورد شوهر روانیم شروع کرد بچه زدن که چرا دروغ گفتی منم گفتم امتحانش خوب شد چرا میزنیش اونم وحشی بازی دراورد که تو دروغ گفتن یاد بچت دادی شرو کرد زدن که دستش بشکنه ادم نمک نشناس من الان تو بدترین شرایط زندگیمم مادرم سرطان گزفته حالش خوب نیست اینم از شوهر عوضی ام