نفس جان امشب تولد دوسالگیت شد .دو سال گذشت که تو رو داریم و من این احساس ها رو همزمان دارم زندگی می کنم.
عشق و دوست داشتن به تو و ترس از جدا شدن ازتو شاد بودن از بودنت و غم داشتن برای همه چیز هایی که حسرت دارم.دلبستگی و دل نبستن.امید به معجزه و رحمت خدا نا امیدی از خوب شدن تو .صبر صبر صبری که از توی خودم ،من رو ساکت کرده و گریه و بغضی هایی که با حسرت نداشته هات دارم .واقعیت و پذیرش ،و دروغ گفتن به خودم که من قوی هستم و همه چی خوبه . .اگر فکر کنم بازم می تونم بنویسم ولی تا همین جا،با همه تناقض ها و درد ها من خیلی دوستت دارم. .توکل به خدا .