سلام
توروخدا تا اخر بخونین...
منو رلم یکسال هس باهمیم
ت زندگیم خیلی مشکل دارم و تنها کسی بود ک حالمو خوب میکرد
از چشمام بهش بیشتر اعتماد داشتم..
باورش داشتم میدونستم کار اشتباهی نمیکنه
همشهری هستیم اما شغلش یه شهر دیگس و تا ۲۵ روز همدیگرو نمیبینیم.. از دوهفته میاد باز میره
این دو هفته ای ک هس هیچ جا نمیرم هر مهمونی و دعوتی همه چیو بخاطرش کنسل میکنم تا هرشب ببینم
بهم گف ماشین بابام اوک شه دو سه روزی باهم بریم تفریح منم خیلی خوشحال شدم ک بیشتر کنارش بتونم باشم..
گفت ماشین اوکی نشد من با دوستام با اتوبوس میریم فلان جا (دوست دیگش هم ت همون شهری ک میخان برن هست و ماشین داره.. ) گف اون میاد از اونور دنبالمون
حسم میگف دروغ میگ با اینک اعتماد داشتم اما نمیدونم چرا حسم اینو میگف.. و بهم ثابت شد همش در حال سوتی دادن بود بهش گفتم ت اتوبوس یه عکس از خودت میدی گفت وایسا یه جا اتوبوس وایسه شکم بیشتر شد تا اینکه استوری گذاشت ت کافه بود دیدم سوییچ ماشین باباش هم کنارش ت عکسه... جلد سوییچش ابی بود
مردم و زنده شدم نمیخاستم تفریحشو خراب کنم...
اومد از تفریح سوییچشو دیدم همون جلد ابی و دقیقا همون بود
یکم گذشت از ماشین بیرون شدیم
بهش گفتم میشه سوییچتو بیاری
اورد دیدم جلدشو برداشته بعد کلی بحث اعتراف کرد ک نمیخاستم ناراحت شی ت خیلی حساسی...
خیلی گریه کرد معذرت خواهی کرد.. سر یه ساعت
🥲 بخشیدمش
ازم قول گرف ک فکر نکنم ب این قضیه و اذیت نشم اما
دوروزه میگذره بهش مث قبل محبت میکنم اما حالم یجوریه
خیلی بدم..
من از همه ضربه دیدم تنها کسی ک باورش داشتم عشقم بود...
خیلی حالم بده
چیکار کنم....؟
نمیخام رابطم خراب شه...