بچه ها منو خواهرشوهرم تقریبا همسنو سالیم باهم خیلی رفیق بودیم ولی اون گَه گاهی با من لج میکرد ولی من میخندیدم رد میکردم تا اینکه هفته پیش دعوای بدی کردیم باهم و حرفای بدی به هم زدیم اونم به مادرش گفت و بحث بزرگ شد و من پیش مادرشوهرمم خراب شدم مادرشوهرمم بهش گفت حق نداری بری خونشون ولی بخدا من خیلی باهاشون خوبم چند روزه خوراکم شده گریه شوهرم میگه آشتی کنید دعوتش کنیم بیاد خونمون . میترسم قبول نکنه جوابمو نده ضایع شم ماذرشوهرمم رفتم خونشون اصلا بهم محل نداد ولی من باز بهش زنگ زدم شوهرم میگه کاری کن اون خجالت بکشه . چیکار کنم ؟ دوسداشتم به خواهرشوهرم پیام بدم اما میترسم یه کاری کنه باز بشینم غصه بخورم نابود شم چون تو یه ساختمونیم منم جز اونا کسی رو ندارم باهام قهر میشن دق میکنم خونوادم دورن ازم دلم شکسته کمکم کنید
نهایت معمولی و عین همیشه برخورد کن خیلی ناز نکش یه بار ابراز تاسف کردن و پشیمونی کافیه بیشتر بشه فکر میکنند چه خبره
نی نی یار جان لطفا دیگه کاربریمو نترکون کاربری دست من امانته تا دخترکم بزرگ بشه تحویلش بدم تاپیکهای بامزه مونو بخونه کلی کیف کنه چقدر بامزه و شیرین زبون بوده وروجکم عزیزان دوست داشتین برای سلامتی و موفقیتش یه صلوات مهمونمون کنید