یعنی چی...مادرشوهر من مریضه سکته ای و از پا افتاده دیشب فهمیدم ناخوش احوال بوده ۲۰ ساعت بیهوش این شوهر من و خواهرای ... دیشب خونشون بودیم
فقط کقتن مادرمون مریضه سرما خورده خونه بهش سرم زدن
موزمارن عه حس مسخره ای مثل اسکلی بهم دست داد
زنگ زدم احوالپرسیش شهر دیگست دخترش گفت خوبه بهتره فلان
با خودش حرف زدم گفت بیهوش شده بودم
چه مسخره ان نه؟؟؟؟
چی به همچین شوه ی باید گفت