من ک ی دختر کلاس اولی دارم پوستمو کنده یعنی واقعا دلم میخاد از دستش خودمو بکشم
همش میگم خدایا کاش اجاقم کور بود خستم کرده
هرچی با زبون باهاش حرف میزنم ک اینکارت اشتباهه و فلان همون موقع مظلوم میشه نیم ساعت بعد یادش میره
حس ناامیدی بدی دارم همش میگم کاش بچه دار نمبشدم هیچوقت.ب حرفم اصلا گوش نمیده همیشه باید سر هرچیزی باهاش بحث کنم یکسره مریضه
دیشب عروسی بودیم همش رفته بیرون گل اژ ماشین عروس بکنه سرماخورده دائم مریضه
خیلی خستم
کاش ی جا بود میبردم میذاشتمشو میومدم