پسرم ۸۰ روزشه روزای اول چون خیلی ریز بود مامانم میبرد حموم
دیروزم رفته بودیم خونشون گفت میخوای پسرتو حموم کنم منم گفتم باشه چون چند روز بود من و همسرم بچرو حموم نکرده بودیم
من ی لحظه رفتم سرویس صدای جیغ بچمو با خواهر بزرگم شنیدم سریع دراومدم بیرون دیدم مامانم طفلی رو گرفته زیر دوش اونم میترسه گریه ی شدید میکنه
خواهرمم میگفت مامان نکن میترسه بخ منم میگفت بیا بچتو تحویل بگیر
بعد خودم رفتم تو ساکت کردم بچرو باز مامانم دوشو باز کرد بچرو زیر دوش مینداخت بالا که مثلا بازی کنه بچه ی لحظه ریسه رفت از گریه و نفسش قطع شد با بدبختی نفسش بالا اومد خیلی خیلی ناراحت شدم بچرو گرفتم یه آب گرفتم بدنش درش آوردم گفتم ولش کن بچمو کشتی بعد باهم بحثمون شد
حتی بابا وخواهرمم طرف من بودن ولی مامانم زیر بار نمیرفت میگفت شما لوسش کردین 😑😑😑😑 این چه بچه ایه از آب میترسه و فلان بچه باید قوی بار بیاد
درحالی که پسرم عاشق آبه هیچ وقت تو حموم صداش درنمیاد و جدیدا حتی میخنده تو حموم بودنی
از دیروز هی دارم خودخوری میکنم و تو دلم با مامانم دعوا میکنم 😔😔😔😔 اگر چیزی میشد به بچم چی
حالم خیلی بده هی دارم خودمو سرزنش میکنم چرا دادم ببره
صورتش که سیاه و کبود بود از گریه یادم نمیره