سلام من پرستار یه خانومی هستم مثلا ادا آدم خوب هارو درمیاره ولی درباطن چ بگم
خب مثلا هفته ی یبار دوست داره تنوع باشه بهم گیر میده الکی بحث راه میندازه یه چیزای خنده دار میدونید چیه یه زنی هس فاميل دورشونه اون میره براش خرید ازشم میکشه پول مثلا قیمتا رو الکی میگه یا بهش میگه عروست چرا نمیادبهت سر بزنه ازش حرف میکشه خیلی وقته ندیدمش اون میگه
اون حس میکنم پرش میکنه نمیدونم چی گیرش میاد ولی خیلی خاله زنکه جلو من همش میگه قربونت عزیزم ولی پشتم خدا میدونه چی ک نمیگه میخواد خودشو عزیز کنه منو پیش پیرزنه خراب کرده وقتی اون بیاد این پیرزنه با من بد میشه م از بدبختی تو گوشش چی میخونع روزای ک نمیاد انقدر باهام خوبه ک نگو ولی همین ک این میاد الکی الکی بهم گیرمیده
میگه چرا شام نمیخوری بگم سیرم یا بیرون چیزی خوردم میگه تو با من مشکل داری یا تو حیاط بشینم میگه چرا نمیای تو از قبیل حرفا خسته ام میکنه کارم گریه اس درکل خوبه ولی این اخلاقش ک توکار دخالت میکنه اگه همون دیقه صبحانه یا ناهار نخوردم بهش برمیخوره چند بار امتحانش کردم گوشی مو گذاشتم حال ظبط خودم رفتم تو حیاط اونم زنگ زده بچهاش میگه باهام لج کرده اذیتم میکنه این حرفا بنظرتون چ واکنشی نشون بدم تقریبا یکسال نیمه پیششم ولی دعوامون سر غذا خوردنه اگ دیر بخورم جنگ راه میندازه میبینی یه هفته اصلا کار نداره بعد باز شروع میکنه گیر دادن به بچهاشم گفتم فایده نداشت ولی حیف ک ب پولش نیاز دارم وگرنه پام اونجا نمیذاشتم سنم زیر ۲۵ ساله
حوصله زنه رو ندارم میخوام وقت میاد برم تو اتاق دیگه خودم بزنم ب خواب یا برم تو آشپزخونه یجوری واضح باشه ک ازش بدم میاد دلم نمیخواد ببینمش بنظرتون اینطور خوبه؟؟؟ک زودتر پاشه بره خونش ب قرآن قسم همش کارش غیبته همین