شوهرم چون خانوادش راضی نمیشدن خودش تنها اومد خاستگاری
به خدا داداشم انقد تو گوشم میخوند که خانواده مهمه نکن بیشتر فک کن مگه چند سالته منم فقط حرف خودمو میزدم فقط میخواستم راضیش کنم
الان اصلا از زندگیم ناراضی نیستم خیلیم دوستش دارم اونم جوونشو میده واسم
اما خوب چون با دوتا فرهنگ مختلفیم یه سری رفتارا رو ناخواسته انجام میدیم که باعث بحث میشه
و الان تازه درک کردم که چقدر خانواده مهمه چون اون بچه تو اون خانواده بزرگ شده و چه بخوای چه نخوای یه سری رفتارا رو مثه خانوادش داره