ببین ی بهت بگم تموم تنم کبوده سرم از شدت ضربه های مشتش داره میترکه
ازش متنفرم ولی گیر کردم زندگیم تباه شد خانوادم درست و درمون پشتم نیستن پدرم وای که اگر مردونه پشتم بود این نمیشد وضعم ی روز قبل عروسیم توو خونش کتکم زد که چرا مدام توو دعوا و بحثم با نامزدم چقدر بهم زخم زبون زد چقدر عذابم داد با حرفاش و الان شش سال تموم حتی ی هزاری بهم پول نداد و گفت تو دیگه خرجت با من نیست از وقتی نامزد کردم و الان وعارماهه عروسی کردم از اینکه برگردم و مادرم جور کش بشه وحشت دارم از دعواهای پدرم وحشت دارم
ولی باز دارم میگم کاش راه داشتم توو خونه پدرم میموندم نرو نرو نرو هزار بار برنگرد