مشاور چی میگه اخه اینقدر درجه وسواس و شک و بدبینیم زیاد شده کسی مشاوره هم میده فکر میکنم میخواد گولم بزنه یا داره خرم میکنه که الکی چند روز خوب باشم دوباره بر میگردم به تنظیمات قبلی دلم واسه خونوادم میسوزه و دروغ نگم از خودکشی هم به خاطر اون دنیا میترسم که چیزای دینی ای که راجع بهش میگن راست باشه و اون دنیام هم خراب بشه وگرنه واقعا حوصله زندگی ندارم از این ناشکری خودمم بدم میاد
خب همه چی به هدف ما از زندگی کردن برمیگرده اگر هر کاری که انجام میدیم برای رضایت خدا باسه اون وقت نه نگران حرف بقیه ایم نه نگران نتیجه کار و نه مریضی و بیماری و نه هیچ چیز دیگه ای ، فقط کارمونو در حد توان انجام میدیم و میسپریمش به خدا...و از لحظه لحظه زندگی لذت می‌بریم..شما الان نگرانی و استرس میاد سراغت منشا این استرس چیه به نظرت؟ قطعا برمیگرده به همین آدم هایی مثل خودمون
میدونی خیلی پوچ به زندگی نگاه میکنم احساس میکنم مثلا الان ۳۰ سالمه خیلی سخته بخوام بیشتر از این طولانی تر زندگی کنم یعنی فکر میکنم تا همینجا کافیه دیگه کلا چیز جذابی نیست برام اظرابم یهو از اینه که زندگی خالیه
هینکه میگید چیزی نفهمیدید و چیزی نیست و نبودن چیزی برای فهمیدن بهترین مثال زندگی رو زدید
ما در زندگی عادی دنبال نیست هستیم در مدارس طالب علمی که نیست در زندگی دنبال هر چه بیشتر بهتری که نیست چطور! در مورد خداکه ایمان داریم
در فکر نمی شه جستجوش کرد در اندیشه نمی یاد
نیست .! نیستیم !!
تا با بی یار بودن یاری مان کند و همش فراری هستیم و فکر پشت فکر داریم .
اره باید سعی کنم ورزش میکنم تو اجتماع ولی بیشتر اذیت میشم انگار یه جوری بقیه یا افسردن یا زندگی و شبیه مسابقه میبینمنن یه کمی از دارو هم میترسم راستش چون داییم دارویی شد و الان اگه یه روز نخوره بد قاطی میکنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
