گذشتمو از اول میدونست و باهام وارد رابطه جدی شد، همه میگفتن دوستت داره باهاش اوکی شوپسر خوبیه، خب بلخره هرکسی یه گذشته تلخی ممکنه داشته باشه خواسته با ناخواسته ممکنه برای هرکسی پیش بیاد، ولی اون میدونست همه چیو بعد از کلی رابطه عاطفی و وابستگی و کلی رفت و امد بعد اینکه کلی همه مارو باهم دیدن اسممون رو همه میکه گذشتت واسم مهمه، بعد میگه من مودی شدم هر لحظه ی تصمیمی میگیرم، همدیگرو دوست داریم ولی داغونیم هر دو، میگید کاتش کن کامل ولی اخه چطوری خیلی دوسش دارم اونم داره خودشم نمیدونه چ مرگشه. میکه اینده ای نداریم ولی کنارت هستم اصلا این ینی چی، کلی از اینکه من حالم بده حالش بده قربون صدقه میره پیگیره، من نمیتونم باهاش بد باشم نمیتونم 😢 اگه زحمتتون نیست تاپیک قبلمو بخونید😔
عزیزم درکت میکنم ولی باور کن زندگی با این مرد سرتاسر بدبختیه باهاش باش مثل یه دوست تا ببین چی پیش میاد شاید با گذشت زمان تورو واسه زندگی خاست بعدم خاستگار اگر داشتی اگر خوب بود ردش نکن ازدواج کن ولی از گذشتت نگو خواهشا هیچ مردی نمیتونه تحمل کنه
من شوهرم موقعه ای ک اومد خاستگاریم بهش گفتم با گذشتم مشکلی داری گفت نه مهم نیست الان 7ساله حتی ب روم نیاورده حرفشم نزده منم انگار ک گذشته ای ندارم و نداشتم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم درکت میکنم ولی باور کن زندگی با این مرد سرتاسر بدبختیه باهاش باش مثل یه دوست تا ببین چی پیش می ...
ما با هم هیچ مشکلی توی رابطه نداریم از هیچ نظر چه فیزیکی چه احساسی چه خانواده همه جوره به هم میخوریم، سطح و لول هم نزدیک همه، همه جوره همه چیز اوکیه، ولی خودش خیلی شرایط زندگیش نرمال نیست چون چند ماهه پدرشو از دست داده خانواده اش شلوغن ۵ تا برادرن ، مشکلات دارن پیش مشاور هم رفتیم مشاور بهم کفت خیلی اشفتس شرایطش مغزش رد داده توانایی هندل کردن هیچیو نداره تازه هم کار جدید پیدا کرده سخت تر هم شده شرایطش، ولی رسمن بهم گفت چون این کارو کردی در گذشته، از ایندم حذف شذی، خب تو که از اول میدونستی، من هم بهش گفتم اگه این موضوع انقدر برات مهمه همین الان کات کنیم کفت نه هیچکس و هیچ چیز نمیتونه مارو جدا کنه، حالا بعد دو سه ماه میگه ما با هم اینده ای نداریم
این دوست داشتن نیست عزیز خودتو گول نزن😐 من شوهرم موقعه ای ک اومد خاستگاریم بهش گفتم با گذشتم مشکلی ...
چقدر با شعور واقعا، من خودم هم همینم، برام مهم نیست طرف چکار کرده، مخصوصا اگه بدونم اگه هم اتفاقی افتاده مقصر نبوده خودش دیگه هیچی، اره شاید اون اندازه من دوسم نداره.من همیشه مراعاتشو کردم هواشو گرفتم، همه جوره سنگ تموم گذاشتم خودشم میدونه و انکار نمیکنه، توی رابطم باهاش بهترین بودم همه جوره خوب بودم براش، درکش کردم. به هم کمک کردیم. بهترین خاطره هارو داریم، ولی داره خرابش میکنه
نه اونقدر هول نیست که بخواد دلش جایی گیر کنه ب این سرعت. رابطمون عمیق بود خیلیم عمیق، دو ماهه داره سعی میکنه فاصله بگیره چون ما هرروز پیش هم بودیم پنج شیش ساعت، خودش هم خیلی وابستس، میگه علتش همون گذشته منه که نمیتونه باهاش کنار بیاد میگه مرد نیستی جای من نیستی( تاپیک قبلی گفتم چی بوده) ولی اخه اینو از قبل میدونست🤦🏼♀️😔 و مشکلات خودش که میگه مشکلات دارم با خودم و خانوادم
اونشبی که توی روم زد بهش گفتم عزیزم الان مدت کوتاهیه باهمیم درسته وابسته ایم همو دوست داریم ولی الان جدا بشیم راحت تره تا دو ماه دیگه، گفت نه اصلا مهم نیست. همینکه راستشوبهم گفتی همینکه باهام روراست بودی واسم کافیه من اینارو میدونستم فقط ب روت زدم عکس العملتو ببینم و بعدش منو برد بیرون و چرخوند و کلی حرف عاشقانه زد که من ناراحت نباشم، حالا که اینهمه گذشته میگه تو همون شب از اینده من حذف شدی😐
اگه مشکل از جای دیگس چرا نمیگه مثل ادم، بهش گفتم اگه میخوای حتی برگردی ب رابطه قبلیت به من بگو تا از چشمم بیفتی گفت نه اصلا این طوری نیست، من حوصله هیچکسو تدارم، اینم که میگم حرف کذشترو زد با کلی اصرار من کفت، وگرنه نمیکفت فقط میگفت مشکلات دارم، من بهش گفتم توروخدا راستشو بگو کلی التماسشو کردم که راستشو بگو چرا کنار کشیدی گفت نمیخواستم بگم ولی چون اصرار میکنی میگم، یکی از دلایلش اینه گذشتته🙃