شوهرم از دیروز خبری ازش نیس

  اخ اخ مشکل منم شده این قهرا شوهرم میخواد با گرفتن خودش ازم با بی محلی تنبیهم کنه من عقدم داخل خونم نرفتم نمیدونم چیکار کنم دوسمم خیلی داره اما حس میکنه من براش ارزش قاعل نبودم هرچی زنگ پیام دادم دیشب خبری ازش نشد ک حتی بگه زنم نگران نشه استرسمو بگیره 

 از اون مغروراس  خیلی درگیر کارشه همچیشو فروخته چون چک داره درگیره منم میخوام جایی برم باید بهش زنگ بزنم ن اس ام اس اخرین بارم سرهین موضوع کینه کرده بود با بحث این سری همچین کاریو کرد از دیروز باهام    الان دو روز دیگ وقت ناخون دارم باید بهش زنگ بزنم  ک دارم میرم جواب نداد بعد اس ام اس کنم ک دارم میرم  اما من میگم دیشب نزدیک بیست بار بهش زنگ زد چقد پیام دادم گوشیش سایلنت کرده بوده ک جواب منو نده تنبیه بشم

 اره درسته خواهرش امروز زنگ زد بامامانم صحبت کرد حال احوال پرسی من پرسید میخواس باهام حرف بزنه مامانم گف مریضه تب داره دیگ چن ساعت بعدش شوهرم بهم اس داد و‌زنگ زد  گفت ببرمت دکتر منم سرد حرف زدم گفتم نمیخواد خوب میشم دلم انگارشکسته از رفتار دیشبش 

 فکر طلاق افتاده تو سرم موندم بگم یا ن اخه ما همش بحث داریم اختلاف نظر داریم اختلاف فرهنگی داریم باخانوادمم رفت امد نمیکنه دعواش شده منم دعوام شده با برادرش ب ندرت میرم خونشون بخدا کلافه شدم فکر میکردم دیگ اینکارارو نمیکنه این جواب ندادنارو اما راحت خوابید بیمحلی کرد منم خیلی نگران بودم دلم شکست

 مشاور ک عالیه قبل عقد رفتیم اما بازم چن بار گفتم بریم ی بار گفت بریم بقیشو رد کرد واقعن توان بخشش ندارم دیگه