قومه شیطان صفت مادری امشب میریزن خونه امون

@دختربهاری۱۰۰۰۰۰۰۰

@فاطمه۹۸۷۶۵

@freedom۳۰

توراخدا اگه سیاست اینا بلد هستید بهم بگید وقتی اومدن و شروع کردن با داداشم حرف زدن که براشون کارهایی انجام بده و آویزونش بشن چی بهشون بپرونم؟ مخصوصا اینکه هر سال و همیشه کارشون همینه...

اگه آخر دست همین خاله هه ایستاد تا بقیه مهمونا برن که بعدش بخاد وسایل مارو ببینه و فضولی کنه چی بهش بگم که مانع بشم؟ جوری که اصن سلیطه طور نباشه، مثلا یجوری با احترام بهش بفهمونم گوه زیادی نخوره فضولی ام نکنه... ج.ری که بهش بفهمونم درسته حالا این خواهرت ساده اس و هرجوری میخای داری ازش سواری میگیری ولی فکر نکنم من مردم و من هم خرم نمیشناسمت... راهنمایی ام کنید الانا دیگه میرسه وجوده نحسشون   من خودم اصن سایت ندارم هیچی هم بلد نیستم چون مامانم خیلی اوضاع اش داغون بوده نمیدونم چیکار کنم

وااای پس درکم میکنید... چقد ماهایی که مادرهامون تو سری خور و ساده و بی سیاست بودن مظلوم هستیم چقد اعصاب خوردی باید بکشیم از دسته مادرها... دایی ام کاری با مادرم کرده که ممکنه ما کارتن خاب بشیم! میخاستم همین امشب بپرم به همه اشون و کثافت کاریه دایی امو رو کنم ولی بعدش گفتم ولی کن قانونی اقدام میکنم اعصاب خوردیشم کمتره بیشترم حالشون جا میاد

راست میگید بخدا زندگی ارزش نداره که آدمم اینقد خودشا عذاب بده و زندگیش توسط دیگران جهنم بشه... ولی خب دلم میخاد اگه امشب خاله ام یا شوهرش پررو بازی درآوردن حتمااا یه چیزی بهشون بگم که خوشونا جمع کنن بفهمن من حواسم جمع عه و اجازه نمیدم اینقد ازمون سو استفاده کنن ولی نمیدونم چی بگم؟!

واااای ... مادره منم دزده خونه شوهر بوده و هست... توی بقیه تاپیک هاو پست هام نوشته ام قبلا!!! از همون اولین روزه ازدواجش!!! فک نمیکردم دیگه شبیه مادره من زنی پیدا بشه انقد بی وجدان!!! 

چجوری کاربرهای دیگه رو باید تگ کرد؟ چرا الان اینا آبی نشدن؟

لطفا اگه کسی این پیاممو دید بهم یاد بده که چجوری جوابه خاله امو بدم چی بهش بگم که بار و بندیل اشا از تو زندگی ما جمع کنه ببره یه جا دیگه پهن کنه؟

بدبختی اینه من دیگه نمیتونم اعصابه خودما کنترل کنم و آرامشمو حفظ کنم سریع آمپر میچسبونم و عصبی میشم و نمیتونم توی اون لحظه هم با سیاست رفتار کنم میترسم یهو هرچی از دهنم دراومد بارشون کنم و گند بزنم به موقعیت... چون جدیدا خیلی دارم مراعات مامانما میکنم دارم باهاش خوب رفتار میکنم که به مرور بتونم ذاته خانواده اشا نشونش بدم، میخامم در خفا از طریقه قانون گنده کااری هاش داداششون با زندگی مارو پیگیری کنم، گمونم امشب مجبورم یه سنجاقی چیزی بذارم تو دستم باشه که اگه یهو عصبانی شدنم بزنم به خودم

الان من برگام ریخت با این جمله اتون:

((اینا رو انکار خانواده شون فروختند به شوهراشون تا دزدی کنه و شکم گشنه اینا رو سیر کنه اموزش اشون میدن و می‌فرستند خونه شوهر))

بخدا این مامانه منو مادره سلیطه اشن دقیقا خونه باباش داشتن از گشنگی میمردن، دیدن بابای من خوب پولداره سریع تو نصفه روز شوهرش دادن و مامانش آموزشش داده و بهش یاد داده که از تو خونه شوهرت بیار برای خواهر برادرات گشنه ان بیار برای منو بابات!!! حتی یه تیکه جیزیه ام ندادن حتی!!! سیسمونی هم ندادن!!! ماا رسم داریم که هرچقد داماد خونه اش بزرگتر و بهتر دختر باید جیزیه بیشتر بده بعد بابای من اون زمان بزرگترین و قشنگ ترین خونه رو داشته بهترین ماشین رو داشته... تازه مستاجر هم نبوده خونه از خودش!!! اینا با پررویی تمام دخترشونا با رخته تنش فرستادن خونه شوهر!!! تازه طلبکارم بودن از بابام!!! چون بابام اومد بوده دیده بوده جهااز ندااره میخاسته بفرستتش خونه ی باباش، اون فک فامیلای فضول و پیر پاتالا فامیل دخالت میکنن!!! اگه دخالت نکرد بودن این زمان من چه زندگی متفاوتی داشتم!!! ممکن بود جایی دیگه خوشحال و شاد و باا آرامش روان در حال زندگی خودم باشم به جا اینکه اینجوری حرصه خانواده امو بخورم... هیچ وقت هیچکدوم ازون پیرپاتالایی که اون زمان دخالت کردنو نبخشیدم هرگزم حلالشون نمیکنم زندگی مارو ب جهنم کشوندن

الان جلو چشم من که نمیبرن، الان خالم هی میگه خب چیا خرییییدی؟!!! چیا آوردن براات؟! و همچین یجور چندشناکی هم میکشه این حرفاشو... که مامانم بیاره نشونش بده بعدش بهش میگه واااای دختره من ضعیفه نیاز داره به فلان تقویتی ... واای فلان قرصتون که به درده شما نمیخوره... مگه استفاده میکنییید خودتون؟!!! عاخه تاثیری هم روتون داشته...؟ تازه  از همه چیزم بهش داده بود قبلا مامانم و بازم چشم به بقیه اشونم که برا خودمون بودن داشت... یه کرم خیلییی گرون یکی مامانم برداشت یکی داد به اون مفت!! بعده دو روز زنگ زده بود به مامانم که آره تماممم شد!!! تو نوز داری ازش؟! خوش به حاالت!!! با ننه من غریبم بازی کرمه مامانم هم ازش گرفت...

الانم امشب نمیبره آمارگیری میکنه که چیا داریم بعدش یا به مامانم پیام میده یا آهسته که ما نفهمیم میگه من یا شوهرم فلان چیزارو میخاییم، مامانم روزهای آینده قایمکی و دزدکی میچپونه تو کیفش میبره براش