سلام شب خوش
کلا آدم کم حرفیم نه اینکه نخوام حرف بزنم یا معمولا موضوعی بذهنم نمیرسه یا اگرم میرسه بنظرم جالب نیست. خیلی از اوقاتم وقتی متوجه اصل حرف یا رفتاری میشم که دیگه دیره و فقط افسوس میخورم چرا همونموقع نفهمیدم.
مدتی قبل با خانمی آشنا شدم که به سرانجامی نرسید اما باعث شد این مشکلم رو بیشتر متوجه شم. تقریبا هر دفعه به نوعی دلخوریش رو از کم حرفی که از نظر ایشون بی احساسی هم بحساب میومد بیان میکرد. میدونم برای خانمها مهمه که احساس رو بشنون و برای اینکه دلخور نشه دائم در ذهنم دنبال مطلب و سوژه میگشتم که نشون بدم نظرش اشتباهه که بنظرم همین سعی کردن هم در نهایت بیشتر اوضاع رو خراب کرد.
این مطلب به کنار اما برای خودمم سوال شده وقتی شروع آشنایی که قاعدتا جذاب و پر هیجان و پر از حرفهای جدیده آدمی نمیتونه ارتباط درستی برقرار کنم چطور میتونه یه عمر در کنار یه نفر دیگه ارتباط موفقی داشته باشه؟ و بر فرض اینکه اصلا آدمی هم پیدا بشه اونجور زندگی خسته کننده بنظر نمیاد؟
خوشحال میشم نظر شما رو هم بدونم.