سلام دوستان خوبید
من رابطم با خانواده شوهرم خوب بود یعنی معمولی ی سری تنش ها داشتیم بالاخره رفع و رجوع شد اما بعد زایمانم مادرشوهرم خیلی منو اذیت کرد روزهایی که میتونست برا خیلی شیرین باشه باکلی استرس گذشت برام
از اون موقع من خیلی سرد شدم و اصلا مثل قبل گرم نمیگیرم باهاشون احترام میزارم ولی دیگه چیزی میگه منم سعی میکنم جواب بدم خود خوری نکنم
دوست ندارم قط رابطه کنبم چون بالاخره همسرم هرچی باشه مادرشه و براش عزیزه
ولی من هیچجوره دلم دیگه باهاش صاف نمیشه..هفته ای ۱بار مثل مهمون میرم فقط
اینم بگم خونه مامان خودمم زیاد نمیرما ولی خب اونجا خیلی رسمی تر میرم
البته بچمو خیلی دوست دارن واقعا
بنظرتون کارم اشتیاهه؟ فراموش کنم گذشته رو؟واقعه سخته برام