تو ۱۶ سالگی طلاق گرفتم الان ۲۰ سالمه البته دوشیزه هستم شناسنامم سفید بااقایی وارد رابطه شدم چند ماهه قرار شد بعد محرم بیاد خواستگاری اما هی گفت بزار داداشم بیاد بزار به خانوادم کم کم بگم مخالف میکنن چون تو یک بار عروس شدی خلاصه یک هفته پیش گفت به مامانم گفتم بعد من دیروز بهش گفتم توروجون هرکی دوست داری منو نپیچون اگه نمیخوای بعد گفت من میخوامت بهت قول میدم هرچقدرم مخالف باشن برات بجنگم به زودی بهم برسیم خلاصه کلی از این حرفا
بعد الان داشتیم چت میکردیم بعد بهم گفت ماشینم خراب شده بدم درست کنن انشالا کم کم برای ماشین عروس بشه درست باشه دیگه بعد من گفتم عمتو مسخره کن مگه تو میخوای عروسی بگیری نهایتش یک سال دیگه عروسی میگیری میری خونه تو میخوای عقد کنی نه عروسی از الان برای یک سال دیگه داری درست میکنی بعد بهم گفت مرض من دارم کلی ذوق میکنم کارمو درست میکنم برای عروسی تو هی بزنم به ذوقم
اخه احساس میکنم مسخرم میکنه بنظرتون راست میگه ،؟؟؟
اخه پسر خانواده داری هم هست