من یه پسر همسایه داشتم هم لات و لوت بود هم دیوونه ولی من ازش خوشم میومد. هنوزم نفهمیدم چرا ازش خوشم میومد، دوسپسرای قبلی ام همه خیلی آدم حسابی بودن و این کوچیکترین شباهتی به اونا نداره.
حالا خلاصه، این پسر خیلی با من لاس میزد ولی خب در نهایت من بهش پا ندادم چون حوصله نداشتم یه دیوونه بیاد تو زندگی ام و بهمم بریزه. اصلا آدم امنی نبود.
من الان دیگه تو اون خونه زندگی نمیکنم ولی مامانم اینا رفتن اونجا زندگی میکنن. البته با این که خله ولی بعید میدونم به مامانم اینا چیزی بگه.
شب خوابش رو دیدم. چیز زیادی از خوابم یادم نمیاد ولی به یادش افتادم و دوباره کرمم گرفته. هی دارم جلوی خودمو میگیرم پیام ندم.