میگفتی ، منم دارم واسه گاو و گوسفند ای اطرافم زحمت میکشم
خدایی صبر ایوب داری من نمیتونم ۲۰ روز با مادر شوهرم زندگی کنم
۲۴ سال پیش که ازدواج کردم خانواده شوهرم شرط کردن باید تا وقتی ما زنده هستیم با ما زندگی کنید سر چند ماه دیدم نمیتونم ۹ ماه بود ازدواج کرده بودم رفتم قهر با حرف خوش جدا نشدن شکایت کردم کشیدمشون دادگاه و جدا شدم
ما موقعه خونه پیدا کردن همسرم گفت بریم فلان منطقه ک نزدیک مادرش بود منم گفتم نمیام وای ب حال تو ک همسایه مادرشوهری
فازش حسادته فکر میکنه الان خیلی بهت خوش میگذره که گاو گوسفند نمیچرونی و نون نمیپزی ولی اینو در نطر نمیگیره اونموقع دیگه یه اتاق بود سرو ته تمیز کردنش پنج دقیقه کار داشت یه غذای ساده بود نون و ماست و... میخوردن بچه هم که تو کوچه و باغ و بیابون بزرگ میشد اهمیت نده
عزیزم. خدا بهت صبر ایوب داده.
من اگه قرار باشه مادر همسرم پیشم زندگی کنه فرار میکنم میرم خونه بابام.
خدا خیر عالمو بهت بده با این همه صبوری والا امثال ما که طاقت یه دیقه موندن کنار مادرشوهرو نداریم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
