من ۲۴سالمه و شاغلم داخل محیط کارم بهمن ماه خانمونی اومدن و بهم گفتن برادر من شمارو دیده و خوشش اومده ازتون اگه امکانش هست شمارتونو بدین برای امر خیر منم گفتم نه ولی اصرار کردن دادم و به مادرم و خواهرم گفتم زنگ زدن قرار شد من برادرشون رو ببینم همدیگر رو دیدیم و ارتباط ما ادامه داشت تا الان و الان ایشون میگه وقتشه که کاملا جدیش کنیم ولی من یکم خجالت میکشم چون ایشون سطح اقتصادیشون از خانواده ما بالا تره خجالت میکشم بگم بیان خونمون .خونمون خوبه بد نیست ولی یکم کوچیکه چیکار کنم از طرفی هم واقعا پسر خوبیه و من کنارش حالم خوبه و دوسش دارم
من واقعا همچیز زندگیمو حقیقت بهش گفتم الانم همش میگه همچیز و میسپرم به خودت ولی بهتره دیگه کامل خانو ...
استرس که طبیعیه! چون به هرحال میخوای یه زندگی جدید رو شروع کنی، ولی این از من ب تو نصیحت اعتماد ب نفس داشته باش و خودتو کوچیک نشون نده رفتار تو روی رفتار اون با خانوادت و دیدش ب خانوادت خیلییییی تاثیر داره