2777
2789

یکم طولانیه تایپ کردم 

یه مقدارش اینجا مینویسم بقیش کامنت ها 

ممنون میشم کمکم کنین و نظر سازنده بدین


موضوع اینه ک خانواده همسرم ی دوست خانوادگی دارن ک دختر ۱۸ سالشون رو دادن ب کسی ک باهاش ۱۶ سال اختلاف سنی داره ! مادر این دختره هم کلا ادمیه ک چشم و هم چشمی داره و کلا دوس داره تو چشم باشن ب وسیله اینکه زیاد خرج کنه ! طبق گفته خودش ک من نمیدونم راسته یا دروغ واسه شب یلدا و عید و هر مناسبتی ۲۰ میلیون وسیله و خوراکی میخره میده دخترش در حالی ک وضع مالیشون هم معمولیه و زنه شوهرشو همش تحت فشار میزاره واسه تامین این خرجا !!

حالا ما واسه ازدواجمون دستمون تنگ بود چون شوهرم یه سال بود کارش ثابت شده بود و حدود ۳ سال عقد بودیم

شوهرم چند سال قبلتر از عقد ما هرچی داشته پس انداز واسه جهاز خواهرش خرج کرده ک ب اونموقع مبلغ قابل توجهی بوده

خوانوادش هم چون پول نقد نداشتن ک باهاش بدهیشون تسویه کنن بهش میگن هروقت خواستی ازدواج کنی این یا تیکه زمین مال تو باشه (یه زمین خیلی کوچیک تو یه جای داغون و شرایط سخت از جهت فروش )

یه قطعه دیگه زمینم واسه همین دخترشون فروخته بودن قبل تر!

خبببب

           چنل تلگرامم:                  https://t.me/happyordibehesht                               نقش من این نیست سنگر بگیرم ،،، فقط بگم نمیشه و تهشم بمیرم ،،،یه روزی دنیاست که میرقصه به ساز من،،، خودمو میشناسم عقب نمیرم،،،

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خلاصه ما ک ۳ سال گذشت از عقدمون من ب شوهرم گفتم بیا جشن نگیریم ب جاش خونه نقلی تو محله پایین تر بگیریم ک حداقل بدونیم صاحب خونه ایم

خودمم سرویس و طلامو فروختم !!


فروش زمین همون و داستان و شیون همون !!! همشون روی واقعیشون نشون دادن

همون خواهری ک شوهرم پس اندازشو واسه جهازش داد زنگ میزد میگفت اون زمین سهم مائه حق نداری بفروشی !!! در حالی و یه قطعه دیگه زمین واسه اونم فروخته بودن و کسی اعتراضی نکرده بود !

خلاصه با همه اتفاقات و صاحب خونه شدیم


خلاصه ما ک ۳ سال گذشت از عقدمون من ب شوهرم گفتم بیا جشن نگیریم ب جاش خونه نقلی تو محله پایین تر بگیر ...

تا اینجا خداروشکر خونه خریدید

خدایا شکرت بابت همه نعمت هایی دادی . بنظرم هیچ کدوم از نعمت های خدا کوچیک نیستن فقط کافیه به نبودن همون نعمتی که فکر میکنیم کوچیکه بیشتر فکر کنیم

حالا هر زمااان این دوست خانوادگی پاش باز میشه و حرفش میشه مادرشوهرم شروع میکنه ۲۰ میلیون واسه دختراش کادو میبره فلان قدر جهاز داده همش تعریفشون میکنه

در حالی ک چقد خانوادم سر خرید خونه چقدر ب ما کمک کردن 

و خودشون فقط اشکمونو در اوردن

بهش میگم فلانی جمع کن مگه تونستیم ی تیکه زمین بگیریم اضافه کنیم !! چرا حروم میکنی !!! اینو شاید ۵ دفعه تو هر فرصتی میگه

منم مث خنگا هی میگم اره اشتباه میکنه و حرفشو تایید میکنم بعد ک میام خونه میفهمم منظورش چی بوده

شوهرمم ک کلا خوااابه یه ادم بی زبون و ساده !!!

بنظرتون من جیکار کنم ؟ چی بگم بهش ؟؟؟ اینبار ک گفت زمین میخوام بگم فک کنم شما هنوز ناراحت زمینتون هستین ؟؟؟؟

ببخشید طولانی شد ولی ازتون مشورت میخوام

تا اینجا خداروشکر خونه خریدید

اگه بدونی با چ مصیبتی ! خدا شاهده تو دورانی ک باید خوش میبودیم با شوهرم تا نصفه شب تو خیابون گریه میکردیم از دست خانوادش در حدی ک من میگفتم اصلا نمیخوام ولش کنیم تموم شه

چرا باید ب خودت بگیری؟ اینو متوجه نشدم 

چون زمینشونو فروختن مث مار زخمی شدن تو هر شرایطی هر چیزیو ربط میدن ب زمین و حرفو میکشونن ب زمین مثلا میشینه میگه اره فلانی زمین گرفته ما ک نداریم ی نفس عمیق میکشه بعد میگه عیب نداره خدا سلامتی بده

بنظرم بیخیال جواب دادن شو

چون این ادما جواب بدی شر درست میکنن

با جواب تو نه ذهنیتشون عوض میشه نه نظرشون نه رفتارشون

فقط اگه میخوای دلت خنک شه جواب بده وگرنه از نظر تغییر شرایط تاثیری فک نکنم داشته باشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز