یه راه حل بهم بدید که مامانم بتونه ذات واقعی خانواده اشا بشناسه

نمیدونم بخدا مامانم فیلم بازی میکنه یا واقعا عقلش کمه، عاخه مثلا این فیلم بازی کردن هاش واسه بابام و منو یا حرفهایی که بهمون بزنه رو یا اینکه موقع تلفن حرف زدنا بره تو دستشویی یا پچ پچ کنن من نفهمم یا جاسوسی منو کردن و همه این کارار رو مادر و خواهرا سلیطه اش یادش میدن، چون دیدم قبلا که مثلا مامان بزرگم و خاله ام من بچه تر که بودم و فکر میکردن مثه خودشونم جلو من مدام تو گوشه مامانم میخوندن که مثلا مگه نوکر خونه شوهرت ای!!! دست به سیاه و سفید نزنی ها خونه شوهرت! یا نذاری شوهرت این چیزارو بفهمه ها، وقتی نیستش به ما زنگ بزن... این مامان من حتی آب هم بخاد بخوره باید قبلش اجازه اشا از مامان اش و اون خواهر آخری اشون که از همه سلیطه تره بگیره. نمیدونم والا عقلش میرسه یا نه ولی خب به نظر من آدمی که یه کم عاقل باشه آتیش نمیزنه به زندگی خودش و شوهرو بچه هاش به خاطر یه مشت خواهر برادره عوضی

مامان هم کارایی شبیه کارا مامانه شما کرده، حالا این خاهر برادرهاش از بس این بهشون سرویس داده همه جوره الان وضع شون خیلی بهتر از ما شده در صورتی که اوایل همه شون یه مشت گدای پا پتی بودن ولی مثلا خانواده اش یکیشون یه عطسه میکنه بدو بدو حلیم بار میذاره باباما مجبور میکنه بره میوه بگیره یه عالمه براشون آب در بیاره... بدو بدو میره کلفتی و نوکریشوناا بکنه که در همین راه هم یبار که آبجی جونش سرماخورده بوده از بس هول کرده بود دویده بود واسم غذا اینا ببره و نوکریشا بکنه پاشو تو کوچه خواهرش شکست!!! بعد اونا هیچکارش نکرده بودن! حتی عوضی ها نکردن برسوننش با ماشین این احمق ام هلک هلک با پای شکسته پیاده اومد خونه خودمون به من گفت ببرم دکتر!!! بعد من مریضی ها سختی گرفتم که نمیتونستم تکون بخورم یبار اسهال خونی گرفتم دکترا میگفتن ممکنه بمیری ... هیچ وقتش یه سوپ برام درست نکرد! خودم در حالت مرگ خودما با دستام میکشوندم رو زمین تا برسم سره گاز بتونم یه تخم مرغی چیزی آبپز کنم چون معده ام داشت از گرسنگی سوراخ میشد اصن به روی خودش نمیاورد... خیلی زیره تاپیکا بقیه کاربرا نوشتم از کارهاش نمیدونم چجوری همه رو یجا جمع کنم بتونید بخونید...

مامانه منم دقیقاااا مثه مامانه شما خودش پارسال کرونا گرفت قبلش چندین بار خواهراش کرونا گرفته بودن بدو بدو رفته بود خونشون کلفتیشون انقد بهش میگفتم میگیری ازشون مارو هم میندازی بهم کلی فححش میداد، بعد پارسال که بابا مامانم جفتشون گرفتن فک فاامیل و خواهرای عوضی اش یهو بمدت یکماه نیست شدن!!! اینا که 24 ساعت وره دله هم بودن! به مامانم گفتم تو که این همه خودتا جر میدادی برا کرونا گرفتنا خواهرات چرا حالا یکیشون سایه اشم این طرفا نمی افته الان!! بهم گفت بتوچه حالا مگه افتادم رو دسته تو!! 

به نظره من شما بیشتر ازین که از خاله ات نگذری باید از مادرت نگذری ببینم عزیزم آدمیزاد همینه همه دنبال اینن تا جایی که جا داره سواره یکی دیگه بشن، بقیه آدما هم باید عاقل باشن حد و حدود مشخص کنن عاقل باشن به بقیه سواری ندن وگرنه خوده ماهم مثلا بخواهیم یه راهی رو بریم کنار جاده اگه یه قاطر ببینیم خب میریم سوارش میشیم که راحتتر برسیم، خب اگه اون قاطر راحت به ما سواری بده چراکه نه ماهم سو استفاده میکنیم(ببخشید گفتم قاطر خاستم با مثال توضیح بدم نه اینکه کسی رو به قاطر تشبیه کنم).

حالا بازم خداروشکر راه خاله ی شما بریده، بخدا منم دعا میکنم کاش مامانم زمینگیر میشد حداقل اش دیگه راه اش میبرید از خانواده اش. کاش یه بلایی سره مامانه من هم میومد که وقتی بعدش خانواده اش کامل ولش کردن یه کم درس عبرت بگیره که البته امیدی به فهمیدن این جور آدما هم نیست (خیلی بزرگتر از کرونا چون مث اینکه با کرونا گرفتنش هم هنوز ذات خانواده ااشو نتونسته بشناسه)

داداشه خرمو چیکارش کنم!!! قیم هم تعیین کنن احتمال زیاده اونا قیم شون میکنن چون پسره! اون هم یه احمقیه کپی مامانم، مامانم داداشمو کامل کرده برده خانواده اش! چند سال پیش برا قیم شدن بابامون باهاش حرف زدم زیره بار نرفت گفت میدونم بابا مشکل داره ولی حاضر نشد بریم از دادگاه حکمشو بگیریم، اگه خودم تک فرزند بودم تا الان صدباره قلم پای فک فامیلا مادری رو قطع کرده بودم قیم اشون شده بودم راحت شده بودم، الان استرس بخشیدن ارث و میراث شونم نداشتم بابام که 30-40 ساله باباش مرده هنوز ارثشو نگرفته خونه دسته داداش هاشه، مامانم گمونم همینجا گفتم چندین ساله نقشه کشیدن همه شون که فقط یه داداششون همه ماله باباشونو بخوره، البته خداراشکرم که دنیا داره خیلی قشنگ جوابه این دادااشه عوضی شونا میده ایشالا که بدتر ازینا هم سره خودشو و زنه شیطان صفتش بیاد که هرچی سرشون بیاد کم اشونه حروم خورها. حالا میرم بهزیستی صحبت میکنم سراغ وکیل هم میرم ببینم چی میشه، انقدم که اینکاارها دردسر و برو بیا داره که پدرم در خواهد اومد، کاش یه اتفاق خوب و مثبتی می افتاد که باعث خلاص شدنمون از رگ و ریشه منحوسشون میشد

بله دقیقا بیشتر بدبختی ها ما زیره سره  مادره سلیطه اشونه، جوری قلاده انداخته گردن دختراش و ازشون انتظار داره که! عوضی ها زنو شوهر همه عمرشون سرباره دختراشون بودن، دختره عقب افتاده تو خونه ایش هم هست سه تاشون (با شوهرش) عین بختک افتادن رو زندگی ماها سنشونم زیاده ها ولی موندم چ عزراییل فقط سراغه بقیه آدما میره

عزیز من بابام هم خیلیییییی مزخرفه! اصن وکالت دادن که هیچی فکرشم نکن، یه ریال یه ریاااال کمک به من نکرده، بهش بگی ازینجاا پاشو بشین اونجا تا یکساعت عربده میزنه! نباید کوچکترین کاری لازم دااشته باشیم که برامون انجام بده، شهره دیگه اورژانسی فرستادنم اتاق عمل رفته بودن بهش گفته بودن بچه اات اتاق عمله بیا برو سراغش گفته بود بمن چه، واااای اگه مامانم عوضی نبااشه و خانواده اش یادش میدن بابام همه جوره ذاته خودش یه عوضی به تمام معناس فقط از اول ازدواج تا چند ساله پیشم حالیش میشد که خانواده زنش چه موجوداتی هستن و یه کم افساره زنشو میکشید الان چند ساله نمیدونم چیکارش کردن! مامانما برداشتن بردن دعا گرفتن برا بابام همونم دیگه مدام میشینه ازشون تعریف میکنه(دعا پیدا کردم تو بالشتش و اتاقش)!!! جوریکه 180 درجه عوض شده که شوهرخاله ام(که صمیمی ترین و همدردترین باا بابامه و از اول جیک تو جیکه هم بودن) چندباری بهم گفته این بابات انگار یکی دیگه شده قبلن میدونست که اونا(خانواده مادری) چقد آشغالند ولی الان یهو شده عااشق سینه چاکشون، همش بهم میگه چش شده بابات، ایناا یکااری باهاش کردن!

والا چی بگم بهترین راه اینه همه اون آدمای عوضی دستشون کوتاه بشه ازین دنیا، فقط من نیستم به خیلی ها ظلم و بدی کردن و دارن میکنن... اه اصن ازشون ک حرف میزنم یا یادشون می افتم بو تعفنشون هم حس میکنم

والا میگید مشاور که بازم امیدی ندارم فرو نرود در دل سنگ سخت حرفه نرم اینا هم هیچکدومشون مشاور بیا نیستن خودشونا کاملا ساالم و عقل کل میبینن، بابام جنون آنی داره و یه رواانی به تمام معناس بعد به همه آدمای دیگه میگه دیوونه!!! مامانم هم فک میکنه آسمون پاره شده این خانواده عجوزه اش افتادن پایین فک میکنه خانواده اش بهترین و معصوم ترین و پاکترین آدمای روی زمینن خواهر برادرشام توهم برشون داشته که فقط آسمون دهن وا کرده اینا افتاده ان پایین و بقیه آدما همه باید نوکر اینا و شوهر و بچه اشون باشن الهی که با مغزه سراشون همچین بخورن زمین که بفهمن دنیا دست کیه. حالا سراغ همون بهزیستی و وکیل میرم ببینم چی میشه، ولی دعا کنید همه اشون به زمینه گرم بخورن من آدما و خاانواده ها خیلی زیادی میشناسم، چندتاا از دوستای صمیمی ام رو با خانواده هاشونم رفتو آمد دارم و زندگی کردم باهاشون، بخدا آدم هایی مثه اینا هیچ جا ندیدم، به خودشونم گفتم که شماها آدمیزاد دیگه ای غیر از خودتون ندیدید نمیفهمید آدم بودن یعنی چی(واقعا مثه کرم هاای تو باغچه که محیط خارج از باغچه رو نمشناسن اینا هم هیچ آدمیزاد دیگه و خانواده دیگه ای رو ندیدن از صبح تا شب فقط وره دله همن و آتیش میسوزونن برا اینو اون نقشه میکشن حرفااشون فقط غیبت بقیه ااس فقطططط که من از بچگی اوقم میگرفت از حرفاشون حالم بهم میخورد فقط دنبال این بودم برم تو اتاقی جایی نشنوم صدای کریه اشونو، خیلی کوچیک بودم به مامانم میگفتم دوس نداارم بیام منو نبر خونه مادرتو آبجی هات داد میزد سرم که غلط میکنی باید بیای بهشون سلام کنی احترام بذاری...(همیشه هم مجبور بودیم کارا خونه مامانه عوضیشا بکنیم ینی مامانش همیشه کار برا همه کنار میذاشت و بعدم به دختراش و دختره دختراش میداد همه کارا خونه اشو بکنن حالا خوبه دختر مجردم خونه داشت.

ممنون عزیزم دعا کنید واسمون همه امون از شرشون خلاص بشیم، دلم واسه بعضی از زن ها و شوهراشونم میسوزه اینا آوار شدن رو سرشون همه اشون مریض شدن   بخدا از اونایی شون که با این خانواده وصلت کردن و مثه خودشون عوضی و سلیطه نبودن یکی دوتاشون قرص هایی که میخورن رو بهم نشون دادن روزی 15تا 20تا قرص میخورن همه مریضی هاشونم عصبی از دسته این قومه شیطان صفت. بخدا خودمم مشکل اعصاب گرفتم الان تنها چیزی که میخام اینه که هیچ اسم و رد و اثری ازشون تو زندگی خودمو خانواده ام نباشن.

نمیشه عزیزم اینجوری بابام باید خودش بزنه تو دهن فک فامیلا زنش که باباما هم چند ساله چیز خور کردن، بابام ازینا متنففففر بود میدونست چه جونورهای عوضی ای هستن، چند ساله عوض شده کامل شده عاشق سینه چاک فک فامیلا زنش! شوهرخاله هم متوجه شده و بهم گفته که چرا اینجوری شده!!!(چند ساله قبل خواهرا مامانم با دختراشون راه افتادن دنبال این دعانویس اون دعانویس... مامانه منا هم بردن بعدش دوراز چشمه ما! همون موقع ها هم من توی بالشت بابام تو قفسه بالا سرش و یه جا دیگه تو اتاقشون دعا پیدا کردن! حالا چیزایی هم که به خوردمون دادن که هیچوقت نمی فهمیم، ولی الان حتی شوهرخالم راجب قضیه کلاه برداری مالیاتی دایی ام که با اسمه مامانم انجام داده به بابام گفته چند هفته قبل بهش گفته همین سقفه بالا سرتم باید بدید برای جریمه اش کارتن خاب میشیدها... شوهرخالم گفت بابات انگار نه انگار اصن چیزی نگفت!!!! حالا میخام برم بهزیستی و به اورژانس اجتماعی بگم که مامانم ساده اس و خاهر برادراش فهمیدن سو استفاده میکنن ازش بهش هم یاد دادن که نذاره ما چیزی بفهمیم از کاراش چون میدونن چه غلطایی ازش میخان بکنه و ما بفهمیم جلوشا میگیریم حتی چند وقته سفت و سخت دنباله اینن رابطه منو پدرمادر برادرمو قطع کنن کامل ون من بفهمم نقشه هاشونا نقش برآب میکنم... حالا برم بهزیستی اونا شاید راهی جلوپام بذارن...