آدم بی فکری نیستم من، درک مشکلات دیگران هم دارم. خواهرم تو زندگی اولش که شوهرش پسر خاله مم بود مشکلاتی داشت، اما خب خواهرمم مقصر بود، مثلا میگفت حق نداری آرایشگاه بزنی اما خواهرم گوش نداد و...
جدا شد از پسر خاله م، با یه دبیر بسیااارر مودب و زیبا ازدواج کرد، و خانواده مهربونی هم داشت. دوباره بعد چندسال از اینم بهونه گرفت که تنبله و ال و بل و با نارضایتی ما و اجبار خودش جدا شد، خودش تمکین مالی داشت و خونه داشت خواهرم، نیازمند ما نبود.
چند سال بعدش با پسری ازدواج کرد که پسره سالها عاشق خواهرم بود و از خواهرمم کوچکتر بود، بسیااار مهربان و خوب و قربان صدقه گو، بدون کوچکترین گیر دادن و ایراد از خواهرم. حالا بعد ۸ سال هم که بارها جنگ و دعوا راه انداخته و اقدام به جدایی، حالا داره از اینم جدا میشه، واقعا ناراحتم و اعصابمم خورده، انگار دامادمون داداشمه بسکه براش ناراحتم، ۵ ماهه تو پروسه جدایین، و چندین بار شام گفتم بیاد خونه م. خواهرم داره ظلم میکنه واقعا ، حتی به شوهر قبلیشم، خیلی خودخواه و رئیس مآب هستش. به حرف کسی هم گوش نمیده، ۴۵ سالشه.
این دامادمون هم خانواده ش راضی نبودن واسه ازدواج با خواهرم، دامادمون قید تمام خونواده ش رو زد، میگم هی حرمت همینو نگه دار که بخاطرت پشت کرد به همه.
دلم گریه میخواد😓