2777
2789
عنوان

بی احترامی های شوهرم و مادش

680 بازدید | 32 پست

بچه ها اول بگم پسرعمومه و من با این طرز فکر که اشنا بهتر از غریبس بهش بله رو دادم  اصلا دوسش نداشتم اونم تا جایی که یادمه به من حسی نداشت میرفتیم خونشونم اون سریع میرفت داخل اتاق درسش و میخوند ....گذشت و اومد خاستگاری روز خاستگاریم انگار اوردنش مجلس ختم من همه ی ناراحتیاشو دیدم و گفتم بیخیال درست میشه حداقلش اینه میدونم معتاد یا ادم مشکل داری نیست

اگر شبانگاه کسی را در حال گناه دیدی صبح به چشم گناهکار به او نگاه مکن شاید سحر توبه کرده و تو ندانی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

الان بعد از چندماه نامزدی  عقد کردیم از روز اول بامن سرناسازگاری برداشته رفتم خونشون بلندشدم که اب بخورم از یخچال مادرش بلند گفت مهمون اول باید اجازه بگیره حقیقتا خیلی بهم برخورد رفتم پیشش و نگاش کردم که ازم طرفداری بکنه اما گوشیشو از جیبش دروردو سرش و کرد تو گوشی😒

اگر شبانگاه کسی را در حال گناه دیدی صبح به چشم گناهکار به او نگاه مکن شاید سحر توبه کرده و تو ندانی

 بعد چند روز که من به خیال خودم قهر بودم و اونم الان میاد اشتی میکنه دیدم نه انگار نه انگار ساعت ۱۲شب پیام دادم انگار از چیزی ناراحتی نکنه کسی بهت چیزی گفته بعد از کلی حاشیه رفتن درومد گفت من انتظار دارم اونجور که لازمه به مادرم احترام بزاری😳منم گفتم متوجه نشدم؟گفت دقیقا مشکلمون همینه‌...

اگر شبانگاه کسی را در حال گناه دیدی صبح به چشم گناهکار به او نگاه مکن شاید سحر توبه کرده و تو ندانی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792