زن دادشم از موقعی که حامله شد و بچه به دنیا اومد، صبح از خواب پا میشه میاد خونمون و تا شب شام میخورن و میرن. صبح تا ظهر سرکارم و نشده یه روز بیام خونه نباشه. دیگه رومون تو روی هم باز شده ساعت سه برمیگردم میبینم رو تختم خوابیده منم میکشم میندازمش پایین. به مادرمم میگم اونم بی خیال میگه عاطی امانته دست من آخه دختر دخترعموشه و خانوادش شهرستان. دختر خوبی هست ولی این عادتش رو مخه!