2777
2789
عنوان

جن ها بهم حمله کردند،ترسو ها نیان

| مشاهده متن کامل بحث + 985 بازدید | 33 پست

خیلی خیلی حالم بود، از لحاظ روحی داغون بودم، افسرده بودم 

فقط کافی بود من یه حرفی از دهنم در بیاد مثلا بگم یخچال سالمه 

یهو فرداش منفجر میشد 

اصلا به جیز عجیبی 

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

همش با همسرم سر چیزای الکی دعوا میکردیم 

اصلا باورتون نمیشه کاملا چیزای چرت و پرت 

مثلا سر اینکه غذا برنج بخوریم یا نخوریم دعوا میکردیم و بعدش قیامت میشد اینقد بد دعوا میکردیم 

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من عاشق شوهرم بودم، خیلی دوسش داشتم، وقتی سر کار بود دلم واست تنگ میشد 

اما تا یهو کلید مینداخت میومد تو خونه یهو کاملا بی دلیل ازش متنفر میشدم 

حالم ازش بهم می‌خورد 

واقعا دلیلی هم نداشت، خودم کلی متعجب بودم، فکر میکردم مشکل روانی دارم

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

اره

کاربری سوممه.نی نی یار این دفعه بترکونی حلال نمیکنم (بدون هیچ دلیل)پیج ابجیمه ممنون میشم حمایتش کنید. پیج روبیکا مشاور ارشد سلامت ، لاغری و پوست و مو@style_____fit /rubika.ir/joing/CHHJGDBC0NZCWVHDBXZEYPRHKJXASQJX


من تنها بودم و هیچکس خونه نبود 

از ترسم در اتاق خواب و بسته بودم و تنها تو هال خوابیده بودم 

یهو دیدم یکی از پشت داره با لگد محکم میکوبه به در اتاق خواب 

حدود نیم ساعت داشت می‌کوبید با لگد به در اتاق 

ولی من تنها بودم خونه، هیشکی نبود تو اتاق، اتاق هم خالی بود و منم از ترس درش و بسته بودم تو هال بودم 

منتها یکی انگار تو اتاق بود، و هی از پشت می‌کوبید به در

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

اینقدر ترسیده بودم میخواستم از ترسم سریع بپرم تو خیابون منتها نصف شب بود و هیچ کاری از دستم بر تنی اومد

یهو به ذهنم رسید قرآن پخش کنم 

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

اینقدر ترسیده بودم میخواستم از ترسم سریع بپرم تو خیابون منتها نصف شب بود و هیچ کاری از دستم بر نمی اومد

یهو به ذهنم رسید قرآن پخش کنم 

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  

صوت سوره بقره رو گذاشتم 

تا صوت قرآن پخش شد یهو صدای ضربه به در ساکت شد

اینقدر ترسیده بودم تا صبح با چراغ روشن و صوت قرآن تو خونه گذاشتم، تا صب بشه 😔

کلی دستم درد میگره تایپ میکنم،یه ری اکشن نشون بده.....والا  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز