2777
2789

من ازدواجم سنتی نبوده دوست بودیم بخاطر همین خیلی از این اداب و رسوم سر در نمیارم 

برای دوستم سنتی بصورت معرفی خواستگار اومده رفتن بیرون دوبتر صجبت کردن 

از دوشنبه که صحبت کردن مادر داماد خبری نداده که جواب مثبته یا منفی 

بار اول که صحبت کرده بودن همون شب خبر داده که بازم برن حرف بزنن 

بار دوم دوشنبه صحبت کردن ولی مادر داماد خبر نداده 

بنظرتون کنسله یا هنوز ممکنه خبر بدن ؟

دوستم یکم استرس داره از پسره خوشش اومده 

از طرفی خواستگاری بصورت معرف بوده و اشناییتی ندارن که بشه جواب دامادو از جایی پیگیری کنن خانواده دختر 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

برای من یکی اینجوری شد  بعداز یکسال  دقیقااااااااا  زنگ زدن گفتن  بابام  مریض بود   

من  گفتم  برو گمشو بابا   

اصلا قانع کننده نیس 

۱ سال  چشمم  به راه بود 

حالا چن روزک چیزی نیس

شاید دارن تحقیق محلی انجام میدن به هر حال کاری نمیشه کرد فعلا من مجرد که بودم چندتا خواستگار داشتم ...

اصلا ادرس دخترو ندارن خانواده داماد 

فقط از هم یه شماره دارن 

یه خانمی از اشناهاشون بهم معرفیشون کرده ولی اون خانم معرف خیلی اشنای دوری هست و نمیشه ازش پرسید جواب پسررو

برای من دوتا حواستگار اینجوری اومد، یکیشون ۴ یا۵ روز بعد یکیشون فرداش زنگ زد واسه ادامه اشنایی 

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

من یه بار رفتم خوشم نیومد ازش دیگه پاشدم اومدم اونم هنوز نصف حرفاش مونده بود😂بعد دیگه زنگ نزدن😂

روحِ برخواسته از من تهِ این کوچه بایست/ بیش از این دور شوی از بدنم می میرم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز