2سالی هست ک جدا شدم عقد بودم
یادمه ی شب نامزدم قرار بود بیاد خونمون، و نیم ساعت قبل اینکه بیاد من پریود شدم
قبل از اینک ادامه شو بگم اول بگم ک نامزدم طوری رفتار کرده بود ک فکرمیکردم منو فقط واسه رابطه میخاد ولی تا اونشب چیزی بهش نگفتم
خلاصه وقتی گفتم ک پری شدم، چیز خاصی نگف، و شب ب حساب موند پیشم، و منم تو دلم خیلی خوشحال بودم ک دیدی اشتباه فکر میکردی؟ دیدی تو رو واسه رابطه نمیخاد فقط و دوست داره
همسرم موقع خاب همیشه منو بغل میکرد، اونشب بغلم نکرد همینطوری ک داشتیم حرف میزدیم این بار خودم رفتم بغلش، بعد ب من گف از همون دورم صداتو میشنوم
خب ناراحت شدم من، ولی اون طبق معمول هیشکاری نکرد هی چرتو پرت تحویلم میداد
تا اینکه بلندشدک بره، منم گفتم، گفتم ک تو فقط منو واسه رابطه میخای، هی مثلا میخاست منو توجیح کنه
منم گفتم عب نداره، اگر امشب بری دیگه واسه من ثابت میشه ک بخاطر رابطه منو میخای، چند بار حرفمو تکرار کردم اما نموند و رفت، و اونشب کنارم نموند با اینک بینهایت دوس داشتم باشه
هیچوقت یادم نمیاد موقع پریودی مشتاق باشه ک منو ببینه یا سرو کلش بعد تمام شدن پریودیم پیدا میشد، هیچوقت بهم محبت نمیکرد حتی وسط رابطه هم از من طلبکار بود
میدونم همه چی تموم شده، اونم ازدواج کرده، میدونم نباید بهش فکر کنم، اما این ماجرایهو یادم اومد و خیلییییییییییی دلم گرفت