اصلا کلا حالم دست خودم نبود.پریودی و روز قبل خونه نانانم خواهرم و مامانم باهم دعوا کردندبعدش مشکل برای داداشم پیش اومده بود کلا خیلی ازهمه چیز ناراحت بودم.مامانم ک باخواهرم دعواش شد گریش گرفته بود کلا گریه مامانم همش تو ذهنم بود
خلاصه شوهرم میخواست منو بزنه ک خب خودشو کنترل کرد
تموم ک شد.این دوروز باهاش قهر بودم اونم همچنین
حالاامروز رفتم ازدلش دربیارم
بقدری سفت و سخت میگه نمیخوام ک باورم نمیشه