دیشب از مسافرت برمیگشتیم تو جاده بودیم به سمت تهران ساعت حدودا ۳ نصف شب بود
پدرم رانندگی میکرد مادرم و برادرم تو ماشین خواب بودن
من یه لحظه دیدم یه زن با روپوش سفید با شلوار مشکی روسری هم سرش نبود با حالت لنگ زدن راه میرفت به سمت جاده میومد اصلا تعجب کردم فکر کردم توهم زدم ما هم سرعتمون بالا بود به بابام گفتم دیدی گفت نه ندیدم حواسم نبود برگشتم دوباره ببینم میبینمش دیدم بله همینطوری داره به سمت جاده میاد با اینکه لنگ میزد ولی سرعتش بالا بود و به سمت جاده میرفت
اونجا اصلا خونه نبود بیابون بود همش میاد تو ذهنم
پیش خودم میگم شاید از دیوونه خونه فرار کرده؟ شاید معتاد بوده؟ اصلا معتاد بوده تو بیایون به سمت جاده چیکار میکرد همش فکرم مشغول شده