خودت روابطتتو کم کن.
کاش حداقل جاب جامیشدین نزدیکی زیادم خوب نیست نتیجه ش میشه همین قهرا
تو خودت بهش روحیه بده در مورد خانوادش اصلا صحبت نکن حرفشونو نزن، بذار قهر بمونن، محیط خونه رو شاد کن، سعی کن زیاد بیرون برین، شده یه چیز ساده خودت درست کن برین فضای سبزی پارکی، یه جوری که دلش به تو و زندگی گرم باشه به اونا فکر نکنه
اوضاع منم همینه شوهرمنم افسرده میشه و توخودشه ولی من همه ی تلاشمو میکنم ک فراموش کنه و زندگیو بخودش تلخ نکنه چ با خانوادش چ بی اونا میگذره و همیشم بهش گفتم اگرباهات قهر نبودن کارخاصی برات انجام نمیدادن ک بخای حسرت نبودنشونو بخوری
همون طور که خودت گفتی این چرخهی معیوب هیچ وقت درست نمیشه مگر به خواست مادرشوهرت...اون باید وجدانش بیدار شه یا دلش به رحم بیاد یا دست از خودخواهی برداره یا خلاصه هر چیزی که مایهی این فتنه میشه رو در درونش خودش خاموش کنه...وگرنه هر چقدر شما کوتاه بیای و بری و رفت و امد ادامه داشته باشه اوضاع به همین منوال ادامه داره...چون آب از سرچشمه گل آلوده...
واااای من چقدر درکت می کنم،بخاطر افسردگی شوهرم از زندگی زده شدم
منم به خاطر گند بزرگ پدر شوهرم کلی زجرو سختی کشیدم در نهایت سوری آشتی کردم که شوهرم حداقل حالش خوب باشه الان حالش خوبه ولی من دقتمو بردم بالاتر که دیگه با سیاست بیشتری اوضاعو مدیریت کنم خدارو شکر تا الانم خوب بوده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
