من خدارو فقط تو سبزه زارها و میان گل های رنگارنگ لاله و رز😍 میان درختان و آبشار و رود ها و میان آسمان آبی و ابر های پنبه ای و سفید میان حیواناتی که نه ضربه میزنن نه حسادت میکنن و نه تاریکی در دلشان هست... من خدارو هنگام دراز کشیدن تو چمن ها و صدای جیر جیر حشرات حس کردم بلکه نه در هنگام قدم زدن تو شهر شلوغ و پر سروصدا پر از آدمهای ظالم و پست که هرکدام در فکر نابود کردن زندگی دیگری اند... من خدارو در قلب طبیعت به آغوش کشیدم!
هیچوقت کسایی که شهر به طبیعت ترجیح میدن درک نکردم