2777
2789

من خدارو فقط تو سبزه زارها و میان گل های رنگارنگ لاله و رز😍 میان درختان و آبشار و رود ها و میان آسمان آبی و ابر های پنبه ای و سفید میان حیواناتی که نه ضربه میزنن نه حسادت میکنن و نه تاریکی در دلشان هست... من خدارو هنگام دراز کشیدن تو چمن ها و صدای جیر جیر حشرات حس کردم بلکه نه در هنگام قدم زدن تو شهر شلوغ و پر سروصدا پر از آدمهای ظالم و پست که هرکدام در فکر نابود کردن زندگی دیگری اند... من خدارو در قلب طبیعت به آغوش کشیدم! 

هیچوقت کسایی که شهر به طبیعت ترجیح میدن درک نکردم

فردا به جهنم خواهم رفت!                                          Turk❤

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو تک تک لحظات زندگیم حسش کردم

2سال خواننده ی خاموش بودم🤌🏻 .  یه صلوات میفرستید برایِ حل شدنه مشکلاتم؟ 🥺  محتاجم به دعاهاتون😞           عاشقِ سریال دیدن، پیتزا،پاندا، رمان💜   رمان عاشقانه ی ایرانی اگه بهم معرفی کنید ممنون میشم(ترجیحا غمگین نباشه😁) عاشقِ کشورم،زبانم* اگه دیدید از کلماتی استفاده کردم که اروپایی بود تذکر بدید بهم🤌🏻*یه چیزه دیگه کاربری چند نفرس، یه دانشجویه نوزده ساله، یه مامانه 26ساله و یه دبیرستانیه خرخون🤓🤌🏻

تا الان همچین حسی رو تجربه نکردم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

من یه مدینه که از خدا دلخورم سر یه قضیه ولی عاشقشم خیلی عاشقشم زمانی این عشق شدید شد که چهار ماه تو کما بودم قشنگ تو اون تایم من به خدا نزدیک بودم و حس میکردم کنارمه 

منم همیشه میگم خدایا تو که انقد قشنگ و با نظم طبیعت رو آفریدی چرا ما رو تو رنج آفریدی و دیگه محلمون نذاشتی ولی جوابی دریافت نمیکنم

بهشتم اونورش باشه به این برزخ نمی ارزه...
منم همیشه میگم خدایا تو که انقد قشنگ و با نظم طبیعت رو آفریدی چرا ما رو تو رنج آفریدی و دیگه محلمون ...

آره واقعا منم در فلسفه خلقت خودمون موندم

فردا به جهنم خواهم رفت!                                          Turk❤

زمانی ک عشقم گیر افتاده بود و ی قدمی مرگ بود من از راه دور حسش کردمو شروع کردم با مامانم دعا خوندن و التماس خدا کردن 


 شبش اومد خونمون چک کردیم تا دقیقا همون ساعت و دقیقه بوده ،خدا رو حس کردم 

 زخمی ب قلبمه ، ک خدا هم بغلم کنه ، خوب نمیشه، (۱۴۰۳/۱/۲۹)  خدایا اشتباه کردم ... بغلم کن  آروم شم.....۱۴۰۳/۷/۸ ازمون استخدامی اموزش پرورش قبول شدم الهی هزار بار شکر  

خدایا نمی‌گویم دستم را بگیر عمریست گرفته ای، مبادا رها کنی...

در واقع هر ثانیه🤍

آرمی/مردن چیزی نیست، زندگی نکردن است که هولناک است...                                                               "ویکتور هوگو"  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   honye_ella  |  2 ساعت پیش
توسط   vittozahra  |  2 ساعت پیش