گفت کارتون دارم منم رفتم پایین خونش یه دونه اشغال هم نبود داره از شوهرش جدا میشه خودش میره سرکار خواهرشو آورده پیش خودش مواظب دخترش باشه همه چی برق میزد از تمییز ی بعد بچه های من خونمو میکنن عین طویله از صبح دارم جمع می کنم انگار سگ ریده تو این خونه خستم اینجام مشورت کردم گفتن کمکی نگیر.
زن مستاجر گفت اگه یه وقت کمک خواستین به خواهرم بگید بیاد کمکتون نمیدونم تعارف کرد یا مثلا پولی کمک میکنه هعی خدا.