با خانواده خودم رفتیم مسافرت، شوهرم نیومد بخاطر کارش، منو پسرم رفتیم،پسرم ۲ سال و نیمشه و اولین بار بود از باباش دور میشد از همون روز اول کلی گریه و جیغ و بهونه داشت، روزای بعد بهتر شد ولی بازم بهونه میگرفت برگشتنی تو ی رستوران بودیم پسرم شروع کرد گریه برای ی ماشین منم پول همراهم نبود اونقدر، انقدر همه نگاهمون کردن و اخم و اینا کردن ک چندتا زدم تو کمرش و اروم تو دهنش ک ساگت بشه من هیچ وقت بچمو نمیزنم ولی دیگه از نگاه ها و رفتار مردم خشته شدم با هیچیم اروم نمیشه و ب قولی گول نمیخوره خیلی لجبازه
بابام گفت بدش بغل من، بابام کلا ادم دم دمی مزاجیه هم میگه و میخنده و شوخه هم گند اخلاق و بیخوده، فقطم دنبال جلب توجه، بغلش کرد منم رومو برگردوندم ک وسایلو جمع کنم یدفعه دیدم مامانم داره بلند و با حالت تشر میگه بده من بچرو ، چیزی نفهمیدم، از اونجا ک رفتیم بیرون مامانم گفت خاک بر سرت ک بچتو جلو این وحشی میزنی، این وحشیم زده تو صورت بچت