خب وقتی میگم عقل نداره لابد نداره ؛ از صبح بخدا همش با لج باهام حرف میزنه انگار باباشو کشتم...
چایی درس کردم میگه این چیه بزار رنگ بگیره در حالیکه رنگش عالیه با طعم گلاب هم درستش کردم...
و هزار جور بهانه مختلف از صبح ک اعصاب نوشتنش رو ندارم بعد هیچی هم نمیگم چون حوصلش رو ندارم