سلام عزیزان شبتون بخیر بیایید یکم بحرفیم خاطره ای که هروقت یادش میوفتید بامزه بود و خندتون میگیره چی بود
🤠
من منتظرم تعریف کنید بخندیم
تو مراسم بابام.خالم رفت سرویس اومد.تا شلوارش تا زانو بالاست یادش رفته بکشه پایین
خوبه چادر سرم بود.همه خیال کردن دارم گریه میکنم
آقا اصلا من هر وقت میام به خاطره هام فک کنم به رفتارهای خودم خنده ام میگیره😆پاره میشم به اینا فک میکنم 😅
رفتیم عروسی
بعد سماور گزاشته بودن زیر شیر آب ک وقتی خالی شد شیر باز کنن
خلاصه ناهار خوردیم ی زنی بلند شد رفت دندونای مصنوعیشو زیر همون شیر شست (آب میریخت داخل سماور)بعدم دست و صورتشو شست
شعله زیاد کرد چای درست کرد اورد همه خوردن ب جز ما ک دیده بودیم 😅
زمان دبیرستان از طرف مدرسه رفتیم مشهد
بعد یه خانومه اومد تو کوپمون برامون سخنرانی کنه
منو سه تا از دوستام تخت آخرو ک بالاس باز کردیم رفتیم بالا نشستیم تا جا برای بقیه باشه
بعد من حین اینکه پایینو نگاه میکردم چرتم گرفت و عینکم از بالا افتاد رو سر خانوم سخنران🥴😂
وای برادر شوهرم یه سوتی داد ناجوررر
بحث سر این بود که شیر مادر چه مزه ایه یکی میگفت شیرین یکی میگفت تلخ
اما برادر شوهرم اصرار داشت که شیرینه بعد بحث به جایی رسید که گفت من تازه خوردم بابا
حالبه کلا سه ماهه ازدواج کردن
همسرم اولین تولدم برام گل اورد ، گفت تقدیم باعشق اگه بدونی با چه مشقتی از وسط بولوار کندم!
همسایمون بچه بودم بهم گفته بود اگ نصفه شب بری تو پارکینگ دیوارو لیس بزنی به آرزوت میرسی منم میرفتم لیس میزدم شبا و آرزو میکردم
تو دوران دبستان یه روز که تو کلاس بودم و معلم اومده بود معلم داشت درس میداد من مدادم افتاد زمین بعد من خم شدم بردارمش با صندل پخش شدم زمین😆😆😆😆
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
58 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
