یک جاری دارم که همه رو به جون هم میندازه تو کار دعا او اینام هست چندروز پیش بهم گفت از صفه اول شناسنامه شوهرت عکس بگیر بفرست منم نفرستادم حرفشم به شوهرم مادرشوهرم گفتم اونام دعوا راه انداختن جاریم باهام دشمن شده مثل بمب ساعتیه هر لحظه ممکنه رازهایی که بهش گفتمو فاش کنه چیکار کنم