2777
2789

ببینم کی ساعت پنج و نیم... شیش میشه که مغازه ها باز کنن بعد منتظر شم مامانم لباس بپوشه تو هوای خنک و رو به تاریکی با هم پیاده بریم لوازم تحریری صداقت تو بازار محله!

بعدم کتابای نو و تا نخورده رو که قبلا ثبت نام کردیم و اقای صادقی به عنوان ٱپشن واسمون منگنه کرده...چند تا دفتر با جلد کاغذی اشغال که معمولا ماه دوم زهوارش در میرفت..چند متر کاغذ کادو و چند متر پلاستیک...جامدادی...تعدادی خودکار و یه اتود خوشرنگ و پاکن خوشبو بخریم و پلاستیک به دست قدم زنان برگردیم خونه.

مامان بره واسه درست کردن شام و گزارش تلفنی خریدا به خاله منم تو اتاقم خودمو حبس کنم کتابا رو بو کنم و ورق بزنم....تو اتود مغز بذارم و با خودکارا بذارم تو جامدادیم بعدم بشینم تا نصف شب دفتر کتاب جلد کنم تا جایی که بوی چسب نواری بزنه تو دماغم و کمرم از شدت خم بودن درد بگیره!هر از گاهی هم یه تیکه چسب بزنم پشت لبام و سریع بکنم به امید اینکه به صورت نامحسوس و دور از چشم مامان اندک تاری از سیبیلام کم بشه!  

بعد از اونم تا یه هفته زل بزنم به ردیف کتاب و دفترهای جلد شده و ذوق کنم و منتظر این باشم که مامان وقت میکنه با خاله و بچه هاش بریم بازار عباسقلی خان کیف بخریم!

پ.ن ۱:این نوشته صرفا جهت یاداوری خاطرات و همچنین نصیحتی کوچیک به مامانای گلی باشه که این روزا درگیر خرید و اماده کردن بچه هاشون هستن. دوستان شاید خرید انلاین راحت تر باشه و جنس باکیفیت تر و ارزون تری تهیه کنید ولی درعوض خاطره قشنگی رو از بچه میگیرین اگه شده در حد خرید یه دفتر و خودکار با هم برین بازار از ذوق بچه ها و دیدن وسایل رنگی رنگی لذت ببرید.

پ.ن 2: ما به مداد نوکی میگیم اتود!  

پ.ن 3:بازار عباسقلی خان از بازارهای معروف و قدیمی مشهده که اون زمان اجناس ارزون داشت.

پ.ن 3:مامانی خیلی دلم واست تنگه ممنون بابت همه چی  🖤

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

دین انسانیت

aydin79 | 3 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز