2777
2789
عنوان

آتش کاروان از بانو دلکش

73 بازدید | 1 پست

آتشی ز کاروان ، جدا مانده ،

این نشان ز کاروان به جا مانده

یک جهان شراره ، تنها ،

مانده در میان صحرا

به درد خود سوزد ،

به سوز خود سازد

سوزد از جفای دوران ،

فتنه و ، بلای توفان

فنای او خواهد ،

به سوی او تازد

من هم ای یاران تنها ماندم ،

آتشی بودم ، برجا ماندم

با این گرمیِ جان ،

در ره مانده حیران

این غم خود به کجا ببرم ؟

با این جان لرزان ،

با این پای لغزان

ره به کجا ز بلا ببرم ؟

می سوزم گر چه با بی پروایی ،

می لرزم بر خود از این تنهایی

من هم ای یاران تنها ماندم ،

آتشی بودم ، برجا ماندم

آتشین خو هستی سوزم ،

شعله جانی بزم افروزم

بی پناهی ، محفل آرا ،

بزم افروزی ، تیره روزم


بزم افروزی تیره روزم 


آ آ آ آ آ

بخت سبک عنان اگرم همرهی کند ،

چو گرد ره ، به بدرقه ی کاروان روم

سر می کشم چو شعله که برخیزم ای دریغ ،

کو پای قدرتی که پیِ همرمان روم ؟

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز