همون اوایل بارداری ام بنا ب یک شرایطی اجباری تصمیم گرفتم ب بارداری و زودم پشیمون شدم خواستم بندازمش همه گفتن گناهه نکن هرچی بیشتر میگذشت بیشتر بدم میومد از بچه داری گفتن صدای قلبشو بشنوی حست بهتر میشه نشد باز همه میگفتن لگد بزنه حسش کنی عاشقش میشی لگدم زد من حسم عوض نشد میترسم دنیا بیادم نخامشششش
خیلی پشیمونم از بارداری هم ب خودم ظلم کردم هم بچه بیگناه دلم گرفته جایی یا کسی نیس بعش بگم اینجا تاپیک زدم
چقد احمقم من چقددددد ترسو و خاک بر سرک که ب حرف بقیه و ترس از شرایطم بچه دار شدم خاک تو سرم