هرکاری میکنیم زندگیم سروسامان بگیره نمیشه که نمیشه چندساله دارم فقط بدبختی میکشم همه بچهای پدرومادرم تواوج خوشبختی هستن ولی من همیشه تواوج مشکلات انقدرمشکلاتم زیاده که حتی توان ندارن بگم فقط به خدامیگم چقدرمن رواذیت میکنی چرااین همه مشکل رویک جابه من میدی همش طعنه وکنایه ازدیگران میخورم همه ازمن بدشون میادیه آدم بی ارزش هستم تابوده ازخونواده خودم وخونواده همسرم فقط اذیت شدن رودیدم بیست روزبعدازعروسیم شوهرم افتادبه مرم قتل زندان هنوزبعدازهفت سال آب خوش ازگلوم نرفته پایین