ما مدیر ساختمون با همسرم لج بود خدا ازش نگذره به حق فاطمه زهرا روز نبود مارو بلند نکنه ۳سال نشستم اونجا نه من تو پرداخت کرایه کوتاهی کردم نه اون اقا یکبار زنگ زد که پولمو بدید دوبار شد برامون مشکل پیش اومد دوماه اجاره ندادیم زنگ زد سوال کرد دخترم فقط خواستم بدونم براتون مشکلی پیش اومده؟؟؟که اگر کمکی از دستم برمیاد براتون انجام بدم بابت اجاره خودتو اذیت نکن تو با دخترم هیچ فرق نداری انقد باهامون رفیق بود مرد رو دستش حروم بود خیلی شریف
مدیر ساختمون آشغال هرروز بهش زنگ میزد مستاجرت ال بل خودشم میدونست که مدیرساختمون دروغ میگه هرموقع مارو میدید میگفت مرد نیستم از اینجا کوچتون ندم
اخرم صاحبخونم گفت میخوام بفروشم به فکر یجا باشید من خسته شدم هرروز بهم زنگ میزنه من پشت اتوبوس اونهمه ادم سوارن با جونشون بازی میشه🖤یه هفتس بلند شدیم صداش هنوز تو گوشم میپیچه چجور صدام میزد موقعی که خونه رو تحویل میگرفتن اشکام بند نمیومد هنوزم دارم باگریه مینویسم