من هنوز عروسی نکردم تو دوران عقدم، تو این مدتم اگه شوهرم جایی گیر کرده کاری از دستم برمیومده دریغ نکردم، برای اولین بار پول کم آوردم و ازش کمک خواستم ولی تنهام گذاشت؛ برای کاری ۵ میلیون پول کم داشتم کل پول رو جور کرده بودم و فقط تا امروز فرصت داشتم واریز کنم ، زنگ زدم به شوهرم گفتم من که تقریبا کل پولو جور کردم ۵ تومنش رو تو جور کن تا فردا بهت برمیگردونم، خیلی راحت گفت ندارم ، گفتم وقتم داره تموم میشه از خواهری، دوستی قرض کن نهایت فردا پس میدم ، هی راحت و خونسرد گفت ندارم منم حرصم گرفت گفتم آدمی که با چهل سال سن ۵تومن نداره و نمیتونه جور کنه بمیره بهتره بعدا فهمیدم خواهرش شنیده
اخه خسته و حرصی شده بودم بس که من تنهایی باید تو شرایط بحرانی مشکلمو حل کنم از اون طرف مامانمم میگفت دیگه ۵ تومن چیه از شوهرت بگیر فردا برمیگردونیم و یعنی یه ۵ تومن نداره کمک کنه جلو مامانمم ابروم رفت که شوهرم همیشه خدا میگه ندارم