عروسي خواهرمه بزودي و عروسي تو باغه احتمالا بعني مختلطه …عروسي برادرمم همينجور بود و اونا اومدن يه گوشه نشستن و هرچي تعارف ميكردم بفرمايين برين از خوراكيها استفاده كنين هي ميگفتن نه سختمونه و منم يه مقدار واسشون اوردم و گاهي سر ميزدم ولي تو لباس پوشيدن و كلا همه جوره معذب بودم وقتيم كه تموم شد يه جوري خواهر شوهرم گفت كه به ما سخت گذشت و اينا …حالا ايندفعه هم اگه دعوت كنيم كه ميان ولي من اصلا دوست ندارم كه دعوت شن ميخوام بگم كه مراسم خيلي خصوصيه اينجوري خيلي راحتترم و بم بيشتر خوش ميگذره اما مامانم ميگه شر ميشه و جلو داماد جديد زشته…همسرت خجالت ميكشه …گير افتادم …چه كنيم؟
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
اصلا دعوتشون نکن اگه بعدا هم گلایه ای شنیدی بگو اون بار دیدم خیلی اذیت شدین این دفعه دلم نیومد معذب بشین به مادرتم بگو چشم ولی کار خودتو بکن یا اگه دعوت کردی تاکید کن عروسی مختلطه اگه تمایل دارین قدمتون به چشم
کاش میشد از کسانی که مرده اند پرسید:آیا بالاخره رنج پایان یافت؟
لطفا اگرازپستی درتایپکی گذاشتم خوشتون اومدیادرتایپکی کمکتون کردم لطفابرای سلامتی وسربلندی وخوشبختی همسروبچه هام دعاکنید هوای یکدیگر را داشته باشیددل نشکنیدقضاوت نکنیدهنجارهای زندگی کسی را مسخره نکنیدبه غم کسی نخندیدبه راحتی از یکدیگر گذر نکنیدبه سادگیِ آب خوردنبر دیگری تهمت ناروا نبندیدبه حریم آبروی دیگریبدون اجازه وارد نشوید ...آدمها دنیا دو روز است !هوای دل یکدیگر را بیشتر داشته باشیم 💖