سلام دوستان.قبل از هرچیز بگم چون اولین باره تاپیک میزنم ممکنه مشکل داشته باشم، پس پیشاپیش ببخشید.
یادمه پسرم از وقتی که دوسه سالش بود خیلی دوست داشت که خواهر یا برادر داشته باشه،اما من نه موقعیت مالی داشتم نه آمادگی جسمی.چون پسرم فوق العاده کم میخوابید من تازه بعداز سه سال به یه آرامش نسبی رسیدم و میتونستم شبی پنج شش ساعت بخوابم. پسرم رفت پیش دبستانی گفتم بذار بگذرونه بعدا،رفت کلاس اول که خواستم اقدام کنم متاسفانه کرونا شروع شد.اما با این حال من از تابستون سال ۹۹ اقدام رو شروع کردم و فکر میکردم خیلی زود برای بار دوم مادر میشم. اما اشتباه میکردم،دوسالی منتظر بودم و یادمه شهریور سال ۴۰۱ عکس رنگی گرفتم...
اون ماه هم خبری نشد،بیخیال شدم و چون مادرم کتفش رو عمل کرده بود کلا اون ماه از فکر بچه بیرون اومدم...اتفاقا مهرماه کلی هم کار سنگین انجام دادم و از مهمونهایی که برای عیادت مادرم میومدن پذیرایی میکردم..
اصلا یادم رفته بود که نهم آبان موعد عادت ماهیانمه.دوروز گذشته بود صبح یازده آبان یه دونه بیبی چک تو خونه داشتم اما اصلا امیدی نداشتم به بارداری،با ناراحتی طبق معمول تست کردم اما همون ثانیه های اول دو خط پررنگِ پررنگ شد..
تا ده دقیقه فقط گیج بودم و گریه میکردم.یادمه وقتی به خودم اومدم نماز شکر خوندم و از خدا برای اینکه باز هم من رو لایق مادرشدن دونسته بود هزاران بار تشکر کردم..از خدا خواستم فقط و فقط یه بچه سالم و صالح به من بده و خودش نگهدار جگر گوشه من باشه.
رفتم دوتا تست دیگه خریدم و امتحان کردم که دیدم بلللللله انگار خدا به منم نگاه کرده.
بعداز ظهر رفتم آزمایش دادم بتا هم مثبت بود.سر راه رفتم ماهی قزل خریدم تا شب غذای مورد علاقه همسرم رو بپزم و پسرم و باباش رو سورپرایز کنم. آخ که چه حالی داشتم وقتی پستونک رو همراه نامه از طرف فسقلی توی جعبه هدیه گذاشتم.