اين خاطره مال سالها پيشه بااينكه چندسال گذشته ولي به قولي جاش درد ميكنه امروز يهو اونم توذهنم بي هوا باز اذيتم كرد گفتم شايد بازگو كنم كمي اروم بشم
سالها پيش دعوت شديم يك مراسمي كه خيليم به قولي لاكچري بود ازاقوام بودن وخيلي زياددد باهاشون رودربايستي داشتم ودارم بعداز مدتها دعوت شديم و رفتيم بماند كه بخاطر داشتن بچه كوچيك اونجوري كه دلم ميخاست نشد تيپ بزنم درنهايت رفتيم..
موقع رقص شد بلند شدم و …. صداي موزيك بالا رقص نور تاريك همچين كه داشتم ميرقصيدم يهو بلند كفشم پاره شد پاشنه بلند جلوباز بود وتابستوني (چرم اصل) ولي به اين خاطر كه مدت زيادي نپوشيده بودم خشك شده بود وبندش جداشد وكفش شوت شد بين جمعيتي كه نشسته بودن رفت زيرميز…..
باورتون ميشه فقط يك نفر ديد😞
حالا لباسم سرمه اي صندل عسلي شايد باور نكنيد تابه خودم بجنبم بند دومي پاره شد …
فقط رفتم كفش برداشتمو رفتم تواناق شانس من پاي صابخونه ٢/٣ سايز كوچيكترررر
حال خرابمو ضايع شدنمو درك كنيد نگممممم
فقط شانسي كه اوردم هفته قبل به همسرم يسري كفش و لباس دادم بده به كارگراي ساختمون بين اونا يك كتوني سرمه اي بودش وهنوز نداده بود به همسرم گفتم برو بيار و بپوشم 🫠🫠🫠مردم ازخجالت اما اما كسي نفهميد🥲