دوماه پیش مادرش خونمون بود حدود یه هفته هم موند کلی بهش خدمت کردم حتی صبحونه وغذاشم میبردم رو تخت خواب براش.دم رفتنی کلی فحش و بدبیراه گفت بهم.منم سکوت کردم و رفتم خونه پدرم.حتی کار منو شوهرم نزدیک به طلاق کشید.حالا امشب شوهرم میگه بریم خونشون واقعا نمیتونم سختمه پجوری منصرفش کنم ک نمیام کاری به شوهرم ندارم بره یا نه.ولی فکر اینکه دوباره ببینمش زجر اوره