خانما تورو خدابیاین حالم بده

خانمایی که باسیاست و باتجربه ن خاهش میکنم جواب بدین کمک کنین من مادرشوهرم قرار بود بیاد برای زایمان که گفت میخام بیام زود تر کاراتو انجام بدم خونتو تمیز کنم که من میدونم الکی بود و فقط میخاست بیاد حالا بماندمن چهارده مهر زایمانه ایشون یک هفته س اومده گفت فرشاتو بده قالیشویی گفتم تمیزچون دوسال انداختم خونم رفت امد نیس اینم بماند کارای خونم و خودم انجام میدادم نه غذای شوهرم کم و دیر بود نه خونم کثیف اینم بماند خلاصه از وقتی اومده بقول خودش اومده خونه تکونی حتی در کابینتمو تمیز نکرده ادمی که میگفت میخام خونتو تمیز کنم کمک کنم و قرار بود یک هفته بمونه اینم بماند ک بیشتر مونده و انگاری میخاد تا مهر بمونه منم حقیقتا اعصابم نمیکشه بازدارم از دست حرفاو کاراش حرص میخورم اونایی که میگن مثل مامان خودت بدون توزندگیم نیستن و قضاوتم نکنن حالا من هیچی نمیگم ایشون فقط غذا درست میکنن میارن من اصلا از اولم نخاستم کار کنن بازور و دعوا راه انداختن خونه من اومدن امروزم رفتم خونه مامانم ب شوهرم گفتم هاشا که چرا به من نگفتی اخرسرگفتم ب شوهرم کفتم بازم انقدر میگه مبره رومخ شوهرمم بخاطرش دعوام کرد که مادرم میاد که مادرم میاد کمک الان یک هفته س اومده هیچ کاری نکرده الکی بعد میک من کمرم درد میکنه بازم میگم اونایی که میگن مثل مادرخودت بدون تو رندگیم نیست ادم باسیاست و پرو خلاصه میخام ب شوهرم بگم با من دعوا راه انداختی کو ؟چه کاری کرده کاری ک میکنه رو من خودم تاالان انجام میدادم و کم نزاشتم اما نمیخام دعوا شه چطوری بگم ؟بهش دعوا نشه و حقو ب من بدده