خواهر جاریم خیاطی بلد نه حرفه ای فقط برای خودش میدوزه ،یه پارچه حریری داشتم حریر گلدار، دادم به هم عروسم گفتم این رو بده به آجیت فعلا پیشش باشه تا بعدا یه مدل برای دخترم در بیارم بدم بدوزه خلاصه یه سالی گذشت و منم کلا فراموش کردم که پارچه پیششه بهش گفتم اگه میشه پارچه رو برام بیار اینو برای خودم بردارم پارچه ساده بخرم برای دخترم درست کنم پارچه رو برام آورد بچشم گذاشت پیشم رفت کارای خونش رو انجام بده وقتی اومد بهش گفتم نمیدونم باهاش چی درست کنم ،با کمال خونسردی گفت بزارش روش سبزی خشک کن ازش انتظار چنین حرفی رو نداشتم گنگ شدم خواهرام وقتی پارچه رو دیدن عاشقش شدن وقتی بهشون گفتم جاریم این حرف رو زد توش موندن خیلی ناراحت شدن گفتن تیکه بارت کرده ولی دلیلش رو نمیدونم😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خب بهش برخورده یک سال پارچه پیش بوده بعدم که ازش گرفتی
عزیزم چرا بهش بربخوره ،خیاط حرفه ای نبود که وقت مشتری هاش رو گرفته باشم و بعد لغوش کرده باشم بهس گفتمم حالا پیشت باشه تا ببینم چی میشه اگه دخترم خواست یه چیزی میگم براش بدوزی اگه هم نخواست یه پارچه دیگه بهت میدم
حالا کار به مسائل پیش اومده ندارم شاید جاریت خواسته شوخی کنه و خوشمزه بازی در بیاره ولی اگر پارچه م ...
نه اصلا اهل شوخی نیست ،بنظر من شوخی هم باشه که ۱۰۰ درصد نیست خیلی حرف زشتی زد دریغ از یه لبخند کوچیک اتفاقا طوری گفت که یعنی پارچت اصلا خوشگل نیست و به درد لباس نمیخوره