میدونی چرا انقدر ناراحت شده؟؟ چون فک کرده قراره بعده ازدواج هم خودسر و خود رای باشی و به عنوان شوهر حرفشو زیر پا بذاری. یکم ترسیده. بهش اطمینان بده که همچین آدمی نیستی. البته مستقیم اشاره نکنیا.
مثلا بگو نظر شما خیلی برام مهم هست و واقعا اهمیت میدم و... یموقع قضاوتمنکنی و... من فقط چون دکتر نزدیک پارک بود گفتم یه چند دقیقه ای هم یه دیدار داشته باشم هیچ قصد و منظور دیگه نداشتم ولی حق با شماست. وقتی به کاری تمایل ندارید نباید انجامش میدادم. ان شا الله من بعد دقتم رو روی این موارد بیشنر میکنم. همین و تمام
خیلی هم پر به پرش نده یابو برش داره. توضیح اینطوری بدی و اطمینان بدی از اون زنای خیره سر نیستی کفایت میکنه. باز اگر ناراحت موند دیگه مشکل خودشه که انقدر سختگیره و بخشش تو کارش نیست به نظرم تو ارتباط باهاش تجدید نظر کن و سمتش نرو و ارتباط نداشته باش تا خودش باز برگرده